رفقای خوب، ماجرای چند هنرمند پیشکسوت است که چند سالی هست که از هم بی خبرند تا اینکه جمع می شوند یکی از همکاران قدیمی خود را پیدا کنند تا از او تقدیر به عمل آید که همین بهانه می شود تا یکبار دیگر جمع شوند و در کنار هم خوشحال باشند...
قصه روحانی را روایت می کند که از اطراف یزد به شهر آمده و در اینجا علاوه بر درس خواندن کارهای دیگری هم انجام می دهد تا بگوید کار کردن خوب است و روحانی و غیر روحانی ندارد.